همشهریان قم: تعداد جان باختگان مقام ریاست جمهوری بر اثر سانحه هوایی در جهان به ۱۰ نفر رسیده است.

آخرین‌بار ۱۴ سال قبل بود که یک رئیس جمهور بر اثر حادثه سقوط جان خود را از دست داد. هواپیمای توپولوف، حامل لخ کاچینسکی رئیس جمهور لهستان به همراه همسرش ماریا کاچینسکا و بیش از ۹۰ نفر از بلندپایه‌ترین رهبران نظامی و غیرنظامی لهستان در این این هواپیما بودند. آن‌ها در نزدیکی پایگاه هوایی اسمولنسک در روسیه سقوط کردند. همه جان باختند و لهستان یکی از کهنه‌کارترین سیاستمداران خود را از دست داد. حالا پس از حادثه سال ۲۰۱۰ برای لخ کاچینسکی، سقوط بالگرد حامل ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور ایران در جنگل‌های ارسباران، تعداد جان باختگان مقام ریاست جمهوری بر اثر سانحه هوایی در جهان را به ۱۰ نفر رساند.

نخستین رئیس جمهوری که بر اثر سانحه هوایی جان خود را از دست داد خوزه فیلیکس استیگاریبیا بود. او که به خاطر رهبری جنگ چاکو در پاراگوئه قهرمان ملی این کشور هم شده بود، در سال ۱۹۳۹ رئیس جمهور پاراگوئه شد. همه احزاب می‌خواستند که او از طرف حزب‌شان کاندیدای ریاست جمهوری شود اما استیگاریبیا لیبرال‌ها را انتخاب کرد اما چندان هم به این انتخاب وفادار نماند. او پس از به قدرت رسیدن قانون اساسی را تعلیق و قانونی را جایگزین کرد که اجازه می‌داد به یک دیکتاتور تبدیل شود. هرچند یک سال بیشتر در قدرت نماند و در ۷ سپتامبر ۱۹۳۰ زمانی که به همراه همسرش از آلتوس به سن برناردینو بود، با هواپیما سقوط کرد و جان باخت.

وقتی هواپیمای استیگاریبیا سقوط کرد، رامون مگسیسی، فیلیپینی یک جنگجوی تمام عیار شده بود. او در زمان جنگ جهانی دوم و هنگامی که در یکی از نبردها شکست خورده بود و فرار می‌کرد، چهاربار معجزه‌آسا از دست ژاپنی‌ها گریخت و نگذاشت اسیرش کنند. پیش از آن که رئیس جمهور شود وزیر دفاع بود و دوران ریاست جمهوری او بر فیلیپین را دوران طلایی این کشور می‌دانند. او جوانترین رئیس جمهور جهان بود و در ۱۷ مارس ۱۹۵۷ در حالی که روز قبل در شهر بندری سبو دکترای افتخاری حقوق گرفته بود ساعت یک بامداد با یک هواپیمای سی ۴۷ راهی مانیل شد و ساعتی بعد در کوه مانونگال سقوط کرد و جان باخت.
وقتی مگسیسی جان باخت عبدالسلام عارف هنوز در عراقی زندگی می‌کرد که توسط سلطنت اداره می‌شد. اما همان زمان‌ها بود که عارف سوسیالیست با مخالفان سلطنت در عراق به فکر یک جنبش بزرگ بودند. جنبشی که در سال ۱۹۵۸ پیروز شد و عارف موفق شد پس از آن معاون نخستین نخست وزیر پس از سلطنت شود. سمتی که البته برای او خطرناک هم بود چرا که مخالفت با عبدالکریم قاسم نخست‌وزیر او را حتی تا پای اعدام و مرگ هم کشاند ولی نجات پیدا کرد. او بعدها توسط جنبش ۸ فوریه ۱۹۶۳ که توسط حزب بعث عراق طراحی شد به قدرت رسید و رئیس جمهور عراق شد. او را مردی رئوف و مهربان می‌دانستند. هیچ‌گاه دشمنان خودش را اعدام نکرد و حتی کسانی حسن‌البکر که قصد کودتا داشتند هم بخشید. او در ۱۳ آوریل ۱۹۶۶ در یک سانحه سقوط هواپیما در ۱۰ کیلومتری بصره جان خود را از دست داد. همان زمان خیلی‌ها مشکوک بودند که سقوط عمدی بوده‌است.

هنگام مرگ عبدالسلام عارف، رنه بارینتوس رئیس جمهور بولیوی برای آن‌که بگوید چقدر مسیحی است، یکی از رهبران کوچکترین حزب مسیحی بولیوی را معاون خود می‌کرد. بارینتوس یکی از چهره‌های مطرح انقلاب بولیوی بود و در دور اول ریاست جمهوری با کودتا به قدرت رسید. در دومین دوره ریاست جمهوری‌اش او تبدیل به یک رئیس جمهور پوپولیست شده بود که به بازار آزاد علاقه داشت و دشمن شماره یک چپ‌ها و کمونیست‌ها بود. برای همین وقتی ارنست چه‌گورا در بولیوی نبردهای چریکی به راه انداخت تلاش کرد تا او را دستگیر کند. این تلاش‌ها اما به ماجرای قتل‌عام سن خوان منجر شد که در آن ۳۰ معدن‌چی کشته شدند. بارینتوس به تکاورهای بولیوی دستور داد تا چه‌گورا را دستگیر و به فوریت اعدام کنند. همین‌طور هم شد و آن‌ها به محض دستگیر کردن چه‌گورا بدون دادگاه او را اعدام کردند. تصویر پس از اعدام چه‌گوارا به سرعت در جهان اخبار آن دوران منتشر شد. بارینتوس با این تصور که حالا وقت دل‌جویی از مردم برای واقعه معدن سن خوان است تصمیم گرفت با بالگرد به روستاهای اطراف برود و سخنرانی‌های فریبنده‌ای انجام دهد. ۲۷ آوریل ۱۹۶۹ در یکی از این سفرها بالگرد او به کابل‌های تلفن برخورد کرد و منجر به سقوط شد. بارینتوس در این حادثه جان باخت و هرچند گفته می‌شد اقدام تروریستی صورت گرفته، هرگز اثبات نشد.

جیمی رولدز آگویلرا در حال خدمت در کنگره ملی اکوادور بود که خبر سقوط بالگرد رنه بارینتوس را شنید. خبر مرگ او شوک بزرگی در آمریکای جنوبی داشت. اما رودلدز هرگز تصور نمی‌کرد سرنوشت مرگ او هم شبیه بارینتوس باشد. ۹ سال بعد رولدز در انتخابات اکوادور شرکت کرد که به دور دوم کشید. او را می‌خواستند ترور کنند که نجات پیدا کرد و بالاخره رئیس جمهور اکوادور شد. تفکرات او به شدت حقوق بشری بود برای همین با کشورهایی مثل کلمبیا دچار مشکل شده بود. دونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا هم با او رابطه خوبی نداشت. رولدز رئیس جمهور خوبی بود و نه تنها ساعت کار کارگران به ۴۲ ساعت در هفته کاهش داد که حقوق آن‌ها را هم دو برابر کرد. در ۲۴ می ۱۹۸۱ هواپیمایی که حامل رولدزر و همسرش بود سقوط کرد و همه سرنشینان آن جان باختند. تئوری ترور چنان بر این سقوط سایه افکند که ۳ بار و آخرین بار در سال ۲۰۱۵ پرونده این سقوط مورد بررسی کارشناسی قرار گرفت اما هرگز ترور اثبات نشد. اما آنچه بی‌جواب ماند این بود که چرا هواپیمای رئیس جمهور جعبه سیاه نداشت؟

سامورا ماچل انقلابی مشهور موزامبیک در حال مبارزه با پرتقالی‌های اشغالگر بود که خبر سقوط هواپیمای جیمی رولدز را شنید. او که دیگر از نژاد پرستی خسته شده بود، تصمیم گرفت برای استقلال موزامبیک مبارزه کند. بالاخره هم پیروز شد و در دهه ۸۰ میلادی هم به ریاست جمهوری موزامبیک رسید. ماچل با شوروری سال‌های دهه ۸۰ رابطه نزدیکی داشت. او اما هنگام مرگ اشتباه بزرگی کرد و دستور وزارت امنیت مبنی بر ممنوعیت پرواز هواپیمای رئیس جمهور در شب را لغو کرد و همین باعث شد تا هواپیمای او سقوط کند. او به زامبیا می‌رفت که در آفریقای جنوبی سقوط کرد. خیلی‌ها معتقد بودند آفریقای جنوبی در این سقوط نقش داشته است.

محمد ضیاء الحق در رویای بمب اتمی برای پاکستان بود که خبر مرگ ماچل را در آفریقای جنوبی شنید. اما نمی‌دانست تنها دو سال بعد در اتفاقی مشابه و باز هم مشکوک در سانحه یک سقوط کشته خواهد شد. ضیاء الحق فرمانده نظامی ارتش پاکستان بود که در کودتا ۵ ژوئیه ۱۹۷۸، بدون خونریزی دولت ذولفقار علی‌ بوتو را سرنگون کرد و رئیس جمهور پاکستان شد. هرچند این کودتا بدون خونریزی هم نماند و کمی بعد علی بوتو پدر بی‌نظیر بوتو را اعدام کرد. او رویای بمب اتمی را داشت و از حمله شوروی به افغانستان بیشترین سود را برد. چرا‌که از غربی‌ها پول می‌گرفت که مثلا مجاهدین افغانستان را حمایت کند. ضیاء‌الحق در تاریخ ۱۷ اوت ۱۹۸۸ به همراه آرنولد رافل سفیر آمریکا در پاکستان و جمعی از اعضای کابینه با یک هواپیمای سی ۱۳۰ در نزدیکی پنجاب سقوط کرد و کشته شد.

ضیاء الحق برای غربی‌ها مهم بود برای همین خبر کشته شدن او به همراه سفیر آمریکا در سراسر اروپا پخش شد. درست زمانی که بوریس ترایکوفسکی برای طرح تبادل نظر میان جوانان مسیحی در انگلستان زندگی می‌کرد. او در سال ۱۹۹۹ پس از آن که کیرو گریگلوف، رئیس جمهور جمهوری مقدونیه از سمت خود استعفا کرد، در یک انتخابات سراسری، رئیس جمهور مقدونیه شد. او اصلاح‌طلب و میانه رو بود. دوران ریاست او با جنگ‌های بزرگی در یوگسلاوی گره خورد. جنگ کزوو از یک سو و کشتار در بوسنی هرزگوبین از سوی دیگر او را با چالش‌های بزرگی روبرو کرد. ترایکوفسکی با مجموعه تصمیماتی که گرفت مانع از جنگ داخلی در مقدونیه و حامی صلح شد. او را به عنوان مردی می‌شناسند که برای صلح تلاش کرد. برای همین نه تنها نشان صلیب شوالیه را از ملکه انگلستان گرفت که جایزه صلح جهانی متدیست را هم از آن خود کرد. او در ۲۶ فوریه ۲۰۰۴، زمانی که با هواپیما برای یک سخنرانی به بوسنی هرزگوبین می‌رفت گرفتار شرایط بد هوا، مه غلیظ و بارش‌های شدید شد و سقوط کرد. محل سقوط او جایی بود که دور تا دورش در زمان جنگ بوسنی هرزگوبین، مین‌گذاری شده بود و برای همین او که همه عمر برای صلح تلاش کرد حتی جسد او در میدان بزرگی از مین محاصره شد.

۶ سال بعد لخ کاچینسکی رئیس جمهور لهستان که برای شرکت در مراسم قتل‌ عام کاتین عازم مسکو بود، به دلیل شرایط بد آب و هوایی در نزدیکی پایگاه هوایی اسمولنسک سقطو کرد و همراه همسرش جان باخت. او دومین قربانی هواپیمای مرگ‌آور توپولوف به عنوان رئیس جمهور بود. ۱۴ سال بعد هم بالگرد ابراهیم رئیسی به دلایلی که تصور می‌شود مه غلیظ و بدی آب و هوا باشد، در ارسباران سقوط کرد. حالا چندسالیست که آب و هوا مقصر اصلی سوانحی شده که راسای جمهور در آن جان باخته‌اند.

  • نویسنده : حسن ظهوری و حنانه عیسی‌آبادی